من مسیرِ مخفیِ ابرها را دیدم
حیرت آور است
که ابرهای شمالیِ شهر
سبویِ ردِپایِ عطرِ تو را دست گرفته بود
وُتا جنوبی ترین کــــــــــوی بابونگی سر کشید.
چه تند می زند
نبضِ بی قــــرارِباران
برصفحه تنهـــــــــایی من
که هجوم کلــــــــــــــــــــــــماتش
به هوای دستان تو پر کشید
تو کیستی
که دراین هوا
بی هوا پیِ دستانت
لحظه های تردید عرف و حالا بی خیال
دست دست می کند.
شعر...
برچسب : نویسنده : mah-o-mahia بازدید : 183